نویسه جدید وبلاگ

ميخواستي يك عمر با من همصدا باشي

مثل نسيمي در هواي من رها باشي

يادت مي ايد بارها باشوق ميگفتي

تا پاي جان هستم كنارت هر كجا باشي؟

ديروز و امروزت تفاوت دارد اما حيف

اينگونه چرا بايد در چشمم دوتا باشي؟

در روزگار چشمان رنگارنگ

بايد هم اينگونه به من بي اعتنا باشي

وقتي كه بسيار است خاطر خواه اشرافي

پاسوز عشق مستمند من چرا باشي؟

هرگز تصور نميكردم كه تو اينقدر

در وادي دلدادگي ها بي وفا باشي

تنها ترينم.پيكرم يخ بسته اما كاش

مي شد تنم را باز خط استوا باشي

امانه...

بايد دل بريد از با تو بودن ها...






گزارش تخلف
بعدی